مقاله زیر نوشته‌ای است به قلم بهروز تقی‌خانی که در ششمین شماره از مجله ادبی، تاریخی و تحقیقی یغما در سیزدهم شهریور 1339 چاپ شده است:

به قلم بهروز تقی‌خانی

مانند آن ورق که ز سر وا کند کسی

حسنت بچرخ گنجفه داد آفتاب را

« ملاواهب قندهاری »

بازی گنجفه

گنجفه چیست:

مؤلف فرهنگ آنندراج می نویسد: «گنجفه بالفتح ف نام بازی است معروف آنرا بحذف تحتانی گنجفه نیز خوانند».

در فرهنگ نفیسی آمده: «گنجیفه ورق‌هایی که بدان بازی کنند و خود این بازی».

مؤلفين سایر فرهنگ‌ها هم که از گنجفه نامی برده‌اند بشرحی بیشتر نپرداخته و آن‌را فقط یک نوع بازی دانسته‌اند و از چگونگی بازی ذکری به میان نیاورده‌اند.

ظاهراً گنجفه قبل از عصر صفویه بازی معمول و متداول نبوده است. میرزا صادق صادقی مؤلف شاهد صادق که فصل شصت و چهارم کتاب خود را به گنجفه اختصاص داده می‌نویسد: «از مخترعات میرغیاث‌ الدین منصور شیرازی است و گمان آنست که از گنجفة فرنگیان استخراج کرده. در عقل و فهم افزاید و حافظه را قوی گرداند و نام آن گنج فهم است بکثرت استعمال به گنجفه مشهور شده و آن بر چند قسم است و برخی از آنرا این حقیر اختراع کرده». (1)

با توجه به اینکه میرغیاث الدین منصور شیرازی در سال نه‌صد و چهل یا نه‌صد و چهل و هشت یا نه‌صد و چهل و نه هجری وفات یافته (2) معلوم می‌شود که اختراع بازی گنجفه به قبل از عصر صفویه نمی‌رسد.

اهلی شیرازی که به گفته سام میرزای صفوی مؤلف تحفه سامی «در کبر سن در سنه اثنين و اربعین و تسعمائه در شیراز فوت شد» (3) کتابچه‌ای به نام گنجفه دارد که شامل نود و شش دو بیتی است. وی در دیباچه می گوید: «این دو بیتی‌ها را آن گونه سرودم که هر گاه هر يك از آن‌ها را بر يك برگ سفید و بی‌نشان بنویسند بجای يك برگ گنجفه باشد و همه آن‌ها بجای یک دستگاه گنجفه بکار رود» (4) که البته با گفته مؤلف شاهد صادق مغایرتی ندارد. و اگر هم اهلی سی سال قبل از مرگش دوبیتی‌ها را سروده باشد باز به قبل از دوره صفویه نمي‌رسد. (با توجه به این‌که این بازی، بازی در بار بوده و به‌محض اختراع آن شعرا می‌توانسته‌اند راجع به آن شعر بسرایند).

بنابراین من فکر می‌کنم بازی گنجفه در دوره صفویه رواج یافته و اگر قبل از این دوره هم وجود داشته است، قدمتش بیش از چند سال قبل از عصر صفویه نیست.

آقا سید محمدعلی داعی مؤلف فرهنگ نظام از کتاب جواهرنامه اثر محمد بن منصور از تألیفات قرن نهم هجری مطالبی نقل می‌کند و آن این است: «در نواحی نیشابور جوهری شبیه فیروزه ازکانی قریب به کان آن استخراج می‌کنند و این قطعه‌هایی کبیر می باشد، از آن نرد و شطر نج و گنجفه و امثال اینها می تراشند» (5)، که بنا بر عبارت «نرد و شطر نج و گنجفه» می‌توان گفت گنجفه قبل از عصر صفویه بازی متداول بوده که آن‌را از فیروزه ساخته و به‌کار برده‌اند، و البته این مطلب با آنچه که مؤلف شاهد صادق ذکر کرده و آن‌را از مخترعات میر غیاث‌الدین منصور شیرازی دانسته است منافات دارد.

نگارنده چون در صحت مندرجات فرهنگی نظام شك داشت به «جواهرنامه» یا «گوهرنامه» تأليف محمد بن منصور مراجعه کرد (6) و جمله را چنین یافت «و در نواحی نشابور جوهری شبیه فیروزه ازکانی قریب به کان آن استخراج می‌کنند و این جوهر را قطعه‌هایی کبیر می‌باشد و از آن نرد وشطرنج و گنجفه و امثال اینها می‌تراشند» (7)، و صحیح هم همین است. چون نظیر این جمله در جای دیگر همین کتاب به‌کار رفته: «وحجری رخو‌المحك است که از آن نرد وشطرنج و دسته کارد و غیر اینها می‌تراشند.»

به هر حال بازی گنجفه در اوایل عهد صفويه رونق یافت. مردم برای گذراندن وقت به قهوه‌خانه‌ها و پاتوق‌ها و سردم‌ها روی می‌آوردند. سران قزلباش، نقاشان، شاعران، و رجال و اعیان، محفلی بهتر از قهوه‌خانه‌ها نیافتندی چه هم محفلی آبرومند بود ـ‌چنانکه شاه عباس از سفرای خارجی در آن مکان پذیرایی می‌کردـ و هم محلی بود پر از سرگرمی‌ها و تفریح‌ها، از قبیل نرد، شطرنج، پیچاز، گنجفه، تخم مرغ بازی و غیره. بعلاوه ، دلربائی و عشوه‌گری کارکنان قهوه‌خانه‌ها که خود بهترین وسیله جلب مشتری بود. مخصوصاً که کارکنان قهوه‌خانه‌ها از بین جوانان خوبروی ارمنی انتخاب می‌شدند و این جوانان با لباس‌های فریبنده و موهای بلند به رقاصی و طنازی می‌پرداختند و با انجام دادن بازی‌های گوناگون مردم را سرگرم و مشغول می داشتند.

از میان پادشاهان صفویه، شاه عباس اول به گنجفه علاقه زیادی داشت، هم‌چنين سران سپاه او در اغلب اوقات گنجفه می‌باختند. از جمله مرشد قلي‌خان که عنوان نایب‌السلطنه داشت و در اوایل سلطنت شاه عباس فرمانروای مطلق بود وقتی با یاران خود خلوت می‌کرد و سران طایفه استاجلو و جمعی از خواص را گرد خود می‌خواند، بازی گنجفه مشغول می‌شد، و بر سر همین بازی گنجفه و تملق بی‌جای محمود خان صوفیلر استاجلو بود که شاه عباس وسیله قتل مرشد قلیخان را فراهم کرد و نقشه‌ای کشید که هم مرشد قلی‌خان به دست چهار تن از سران قزلباش کشته شود، و هم محمودخان صوفیلر استاجلو به‌جزای خویش برسد و زبانش از پس گردن بیرون آورده شود، وهم ابراهیم‌خان برادر مرشد قلی‌خان از حکومت معزول شود و بهلاکت برسد (9).

ولی در زمان شاه عباس دوم اوضاع دیگرگون شد، بازی گنجفه مثل سایر بازی‌ها قمار به‌حساب آمد و ممنوع گردید، و هر کس به قمار می‌پرداخت جریمه می‌شد. و جريمه ها به مشعل‌چی باشی داده می‌شد که آن‌را به مصر ف روشنایی شهر برساند. برای وصول جریمه و تأمین هزینه روشنائی شهر، مشعل‌چی باشی، فرمان‌برانی داشت که در شهر می‌گردیدند و در هر خانه‌ای که قماری سراغ داشتند به عنف داخل می‌شدند، و قماربازان را دستگیر می‌کردند، و از آن‌ها جریمه‌هایی می‌گرفتند .

ژان پاتیست تاورنیه در سفرنامه خود می‌نویسد: «ایرانی‌ها چندان به قمار مایل نیستند زیرا که شرعاً ممنوع است و آن وجهی که مشعل‌دار باشی از قماربازها دریافت می‌کند جریمه و کفاره این گناهی است که مرتکب می‌شوند. برای این کار مخصوصاً مفتش ما و جواسیسی است که سرزده داخل خانه تجار و مردمان متوسط می‌شوند و کسی جرأت ندارد که آن‌ها را از دخول منع نماید، اما مردمان بزرگ محترم اعتنایی به این جواسيس ندارند. آن‌ها را به خانه خود راه هم نمی‌دهند و وجه جریمه را نیز ادا نمی‌کنند». (10) شاید علت کسادی بازار گنجفه در این دوره، تعصب و دیانت وزیر اعظم شاه عباس ثاني، خلیفه سلطان بوده است.

بازی کارت گنجفه

اوراق گنجفه

و تاورنیه می‌نویسد «در میان اقسام قمارهای ایرانی يك قسم بازی ورق دارند که گنجفه می‌نامند، ورق‌های ما چهار نشان دارد اما اوراق ایرانی دارای هشت نشان است». (11)

دانشمند گرامی آقای علی نقی منزوی می‌نویسند: «گنجفه یا گنجیفه نوعی ورق‌بازی ایرانی است که اکنون از میان رفته است. در این بازی هشت دسته دوازده برگی که نود و شش ورق داشته به‌کار می‌رفت. هر يك از این دسته‌های هشت‌گانه نامی به ترتیب زیر داشت: غلام، تاج، شمشير، اشرفی، چنگ، برات، سکه، قماش. و هر يك از این دسته‌ها دوازده برگ داشت، دوتا به‌نام شاه و وزیر و دیگران به شماره يك تا ده شناخته می‌گردید.

برای این بازی دستگاه ویژه می‌ساختند و آن‌را گنجفه می‌نامیدند، برگ‌های نود و شش‌گانه این دستگاه طوری ساخته می‌شد که هر يك از آن‌ها به‌تنهایی شناخته می‌گردید». (12) آقای منزوی در این قطعه «اشرفی» و «سکه» را به‌جای دو اصطلاح «زرسرخ» و «زرسفید» به‌کار برده‌اند، و گویا اصل اصطلاح معمول در بازی گنجفه هم همين «زرسرخ» و «زرسفید» است، چنان‌که در شاهد صادق هم آمده: «نوع دیگر نیز هست که گنجفه همرنگ از آن استخراج شده و آن بازی گنجفه متعارف است ليكن باید که آفتاب ورق «‌سرخ» برآید» (13).

و نیز از عبارات طغرای مشهدی که آقای منزوی هم در فهرست‌شان آورده‌اند اصطلاح «‌زر سرخ» و همچنین اصطلاح «زرسفید» به‌خوبی پیداست، «گنجیفه را دل از تیغ مهاجرت پاره پاره گردیده. و از دفتر وجودش دو فرد را هیچ‌کس یک‌جا نديده. اصنافش از کساد بازاری دكان‌ها بر چیده‌اند، و دست امید از دامن خریدار کشیده، شمشير، منتظر که آب رفته به جوی باز آید و «چنگ» گوش بر صدا که تار امید به آواز آید، از بی‌رونقی «قماش» پنبه را آتش بجان افتاد و «تاج» را در کلاه اعتبار پشمی نماند، «زرسرخ» به رنگ زرد عهد بسته و «زرسفید» بردریل سیاه نشسته، ده «غلام» را به يك بشیز نمی‌خرند و دسته «برات» را به كاغذ حلوائی نمی‌شمرند». (14).

بنابراین اوراق گنجفه دارای هشت صنف بوده به نام‌های: زر سرخ، زر سفید، برات، قماش، چنگی، شمشير، تاج، غلام، و هر کدام از این اصناف دارای يك شاه و يك وزير بوده‌اند. اوراق گنجفه را از چوب می‌ساخته‌اند و گاهی استادان زبردست و ماهر تصویرهای آنرا رسم می کردند. (15).

در مورد شکل اوراق گنجفه و تصویرهایی که روی آن اوراق رسم می‌شده، مؤلف آئين اکبری می‌گوید: «پادشاه زرسرخ را چنان برکشند که زر می بخشیده باشد. و وزير بر صندلی بیننده‌ی خزانه، در ده صفحه از يك تا ده صورت انواع عمله زر نویسند». و بعد می‌نویسد : «پادشاه برات را نیز بر تخت تصویر نمایند که او را فرامين و اسناد و اوراق دفتر می‌نموده باشند و وزیر آن را بر صندلی نشسته، دفتر در پیش و در صفحات، کارگزاران، کاغذگر، مهره‌کش، سطرکش نویسند. و پادشاه قماش را می‌نویسد که بشكوه بزرگی برکشند چنانچه قماش می‌دیده باشد و در صفحات جانداران بارکش».

«پادشاه چنگ را بر تخت کشند که نغمه می‌شنوده باشند، و وزیر را بر صندلی در پژوهش حال اهل نغمه و در صفحات گوناگون خنیاگر، پادشاه زر سفید را بر تخت چنان نویسند که روپیه و دیگر سیمین نقدی بخشیده باشد و وزیر بر صندلی در پژوهش آن و در صفحات بسان زر سر خ کارگزاران نگارند. پادشاه شمشیر چنان نگارند که پلارك (16) می‌آزموده باشد، و وزیر بر صندلی نشسته سلاح خانه می‌دیده باشد و در صفحات آن آهنگر و صیقل‌گر و جز آن نگارند.

پادشاه تاج را بخشنده آن تصویر کنند و وزیر را بر صندلی که سرانجام آن باشد و در صفحات دیگر عمله آن چون درزی و اتوکش. و پادشاه غلام را بر فیل‌سوار نگارند، و وزير او را بر عرابه، و در اوراق انواع غلامان نویسند بعضی نشسته، برخی افتاده، طایفه مست، گروهی هشیار و جز آن» (17).

اکبرشاه هندی از این گنجفه ایرانی تقلید کرد و گنجفه‌ای ساخت که دارای دوازده صنف بود به نام‌های، اشوپت (بفتح همزه وسكون شين منقوطه وفتح واو و بای فارسی و کسر تای فوقانی)، گج‌پت (بفتح کاف فارسی و سکون جیم)، نر پت (بفتح نون و سکون را) . گده پت (بفتح کاف فارسی و دال هندی و های خفی)، دهنی پت (بفتح دال و های خفی و سکون نون)، دل پت (بفتح دال و سكون لام)، نواپت (بفتح نون و واو و الف) .

تیپت (بكسرتای فوقانی وفتح بای تحتانی)، سرپت (بضم سين وفتح را)، اسرپت (بفتح همزه و سکون سين و را)، بن پت (بفتح با و سکون نون)، آه پت (بفتح همزه و کسر ها)، هر کدام از این اصناف دوازده ورق داشت (18) و گویا نحوه بازی آن مثل گنجفه بازی ایرانی بوده است.

بازی قدیمی گنجفه

بازی گنجفه

و از چگونگی بازی گنجنه اطلاع صحیحی در دست نیست، و در کتاب‌هایی هم که مورد استفاده نگارنده قرار گرفته از نحوه این بازی شرحی نیامده است. ولی مؤلف شاهد صادق تفصیل چگونگی بازی گنجفه را به رساله‌ای

به‌نام «علم ملاعب» حوالت داده. متأسفانه نگارنده هر چه بیشتر برای بدست آوردن رساله «علم ملاعب» کوشش کرد، کمتر یافت، جز اینکه بخشی از نفایس الفنون به علم ملاعب اختصاص داده شده و در آن بحثی از نرد و شطرنج گفتگو به میان آمده و از گنجفه نامی نیست. بغیر از این، میرزا صادق صادقی در چگونگی بازی گنجفه شمه‌ای ذکر می‌کند که البته درست مفهوم نیست مگر اینکه به حدس و گمان متوسل شد و چگونگی بازی را دریافت. (19)

ظاهراً بازی گنجفه مانند بازی که امروزه با ورق می‌کنند و به نام «حکم» معروف است، بوده. زیرا اولاً: به گمان مؤلف شاهد صادق گنجفه بازی ایرانی از گنجفة فرنگیان استخراج شده، بنابراین بعید نیست که گنجفه تقلیدی از حکم باشد.

ثانيا: در حکم، بازیکنان همیشه سعی می‌کنند اوراقی که دارای خال‌های ریز است از دست خود خارج کنند و درشت خال‌ها را نگه دارند. (البته وقتی که حريف خال برنده‌ای پائین می‌آید). در گنجفه هم همین‌طور است. مواهب قندهاری گوید:

مانند آن ورق که ز سر وا کند کسی

حسنت به چرخ گنجفه داد آفتاب را

ثالثا: میرزا صادق صادقی می‌نویسد « هر حکمی که گیرند حریفان همرنگ آن خرج دهند و اگر نداشته باشند «حکم» به خرج اندازند» که عیناً روشی است که در بازی «حکم» معمول است. و چون بازی حکم از بازی‌های روزمره جوانان امروزی است و اغلب آن‌را می‌دانند و کمتر کسی است که این بازی را نکرده باشد و نداند، به شرحش نمی‌پردازیم.

1- نسخه خطی کتابخانه مرکزی ورق ۲۹۸

۲- ریحانة الادب جلد دوم.

۳- به نقل از هرمزدنامه تألیف استاد پورداود صفخه ۲۱9

4- فهرست کتب اهدایی آقای سید محمد مشکوة به کتابخانه دانشگاه تألیف آقای منزوی جلد دوم، صفحه ۲۱۰. (آقای منزوی دو بیتی‌های اهلی شیرازی را که به نام گنجفه مشهور می‌باشد (طبق اشاره خودشان هم در مجله دانش سال ۱۳۳۲ وهم جداگانه چاپ کرده اند).

5- فرهنگ نظام، ذیل واژه گنجفه.

6- گوهرنامه به كوشش آقای منوچهر ستوده مندرج در دفتر سوم جلد چهارم فرهنگ ایران زمین.

7- صفحه ۲۳۰ 4 – صفحه ۲۳۳.

8- مقاله آقای نصرالله فلسفی تحت عنوان « تاریخ قهوه و قهوهخانه در ایران » مندرج در مجله سخن دوره پنجم صفحه ۲۰۸.

9- زندگانی شاه عباس اول نوشته استاد نصرالله فلسفی صفحه ۱۶۹ و۱۰0.

10- سفرنامه تاورنیه ترجمه ابوتراب نوری صفحه ۹۱5.

11- سفرنامه تاورنیه صفحه ۹۱6.

12- جلد دوم فهرست آقای منزوی صفحه ۲۱۰.

13 – نسخه خطی کتابخانه دانشگاه ورق ۲۹۸.

14- کلیات طغراء نسخه خطی کتابخانه دانشگاه ورق .۱۱۱

15- رجوع کنید به ح9.

16- پلارك بر وزن تبارك جنسی از فولاد جوهردار باشد و شمشیر و جوهر شمشیر را نیز گویند. (برهان قاطع).

17- آئین اکبری صفحه ۱۰۸.

18- ايضا آثين اکبری صفحه ۱۰۷.

19- عین عبارات میرزا صادق صادقی این است «گنجفه متعارف هشت صنف است و بازی‌های مشهور از همرنگ و سوخت و باشاچن که دو کس و سه کس و چهار کس بازی کنند احتیاج به شرح ندارد. در ایران چهار صنف افزوده بودند و شش کس بازی می‌کردند لیکن رواج یافت. و گنجفه صفدرخانی آن است که دو کس بازی کنند و بک حکمی را دو خرج دهند، و در این بازی گاه باشد که یکی از حریف دو چند برد یعنی بیست و چهار دست. و گنجفه فرنگی بر چند نوع است. یکی بازی لب و در آن سه صنف یا چهار صنف گيرند و در دو و سه و چهار و بیش از آن نیز توانند باخت، و نوعی دیگر را نیز دو و سه و چهار توانند باخت و بهترین طریقش آن است که چهار صنف گیرند و چهار کس بازند و اگر به هشت صنف گنجفه بازی کنند، نه کس توانند باخت.

و نوعی دیگر نیز هست که گنجفه همرنگی از آن استخراج شده، و آن بازی گنجفه متعارف است لیکن باید که آفتاب با ورق سرخ بر آید و هر حکمی که گیرند حریفان همرنگی آن خرج دهند و اگر نداشته باشند حکم بخرج اندازند، و اگر حكم نبود هر چه صاحب حکم گوید خرج دهند، و در این بازی بسیار شود که یك کس همه حریفان را از دست بیرون کند. و این بازی چون دو کس بازند مانند شطرنج به فكرهای دقیق حاجت افتد، و نوعی دیگر بدین گونه که حریفان بعد از اتمام بازی هر کس هر آنچه پیش او جمع شده بردارد و اگر چیزی بوده باشد آنچه از حصه او بود اوراقی که خواهد آن دهد که باخته، تا دست‌ها برابر شود.

پس باز بازی کنند تا آنکه یکی حریفان را از دست بیرون کند. و در این بازی صنعت بسیار بود، چه اگر، سه کس یا بیشتر، چهار کس بازند چون نوبت اول بازی کنند ظاهر شود که پیش هر کدام چیست و به یاد داشتن آن و تصرف در بازی از قبیل شطرنج بود. (ورق ۲۹۸ شاهد صادق نسخه خطی کتابخانه مرکزی).

منبع: مجله ادبی، تاریخی و تحقیقی یغما: سال سیزدهم شهریور 1339 شماره 6

این مقاله در پرتال جامع علوم انسانی، در لینک زیر موجود است:

http://ensani.ir/fa/article